Quantcast
Channel: اسماءالحسنی ۹۹ ( علوم غریبه و ماورائی )
Viewing all articles
Browse latest Browse all 252

جملات طنز خانوادگی(فامیله داریم؟)

$
0
0
بابام بهم پول داده برم خرید میگم تو که پول میدی یه کم بیشتر بده ، زیاد اومد بر می گردونم ؛ من بچه تم !

میگه : تو دنیای منی اما به دنیا اعتمادی نیست …

.

.

.
به بابام میگم : بابا نوشابه خریدی برام ؟
میگه : پوکیه عقل که داری میخوای پوکیه استخونم بگیری ؟؟؟
من
مهر پدری
نوشابه خانواده
و دیگر هیچ …
.

.

.
چند وقت پیش حس کمبود محبت داشتم رفتم یه کم بتادین روی دستم ریختم و اومدم جلو مامانم سرفه کردم گفتم وای دارم خون بالا میارم …
مامانم زد تو سرم گفت از بسکه میری تو اون اینترنت بی صاحاب ؛ برو توالت فرشامو کثیف کردی …
بابام کلا محلم نذاشت …
داداش کوچیکم هم داشت از خوشحالی بالا پایین میپرید و میگفت آخ جون اگه سعید بمیره اتاقش مال من میشه !

خدا این حس رو نصیب دمپایی ابری توی دستشویی نکنه … 

.

.

گواهی نامه گرفتن مامانم حدود یک سال و نیم طول کشید ؛ قبول که شده بود افسره از مامانم خوشحال تر بود !

.

.

.
شوهر دختر خالم یه گوشه خونه لاتی نشسته بود همه بهش خندبدیم بعد دختر خالم بهش میگه بیا از دور خودتو ببین خیلی خنده دار شدی ؟!؟!؟!
دختر خالم داره له میشه به خدا ، واسش دعا کنین …

.

.

.
.
به بابام میگم اگه من یه روز سکته مغزی کردم ، اعضا ی بدنمو اهدا کنین !!!

برگشته میگه برو بابا تو مغزت کجا بود که بخواد سکته هم بکنه ؟! به فکر یه راه دیگه باش !!!

.

.
.
.
یه بار داشتم خیر سرم به بچه خواهر ۶ سالم ریاضی یاد میدادم ، بهش گفتم مثلا من ۳تا شکلات به داداشت میدم و ۲تا به تو ، حالا چندتا شکلات میشه ؟
یهو زد زیر گریه گفت چرا به داداش ۳تا میدی به من ۲تا ؟ نمیخوام اصلا همشو بده به داداش منم میرم به مامانم میگم …
رفت به خواهرم گفت خواهرم اومده دعوام میکنه میگه مرض داری بچه رو اذیت میکنی ؟ خب یکیشو میذاشتی تو جیبت به هر کدوم ۲تا میدادی که دعوا نشه دیگه …

فک و فامیل خود درگیر مزمن ما داریم ؟؟؟

.

.
.
با قد ۱۸۵ ، من معمولا بلندترین عضو خانواده ام … حالا کارکردهای من برای مادرم :
امیر مادر قدت بلنده اون لامپ رو خاموش کن …
امیر قدت بلنده اون مجله رو از رو میز بیار …
امیر قدت بلنده اون سینی رو از روی زمین بردار ببر تو ظرفشویی بشور …

امیر مادر قدت بلنده برو ماست بگیر ، نون بگیر ، نفت بگیر …

.

.

دو هفته پیش مامانم رفته بود اصفهان دریغ از یه دونه گز یا پولکی که سوغاتی بیاره …
الان واسمون مهمون اومده مامانم خونه نبود زنگ زده میگه : چای دم کن بعد برو توی اتاق من توی کمد لباسام پشت چمدون سیاهه یه بالش آبیه اونو وردار …
زیرش یه ملافه سبزه اونو وردار
زیرش یه ساک قهوه ایه
توی ساک قهوه ایه یه ساک زرشکیه
توی ساک زرشکیه یه پلاستیک بنفشه
از توی اون یه بسته سوهان عسلی بردار بزار جلو مهمون تا من بیام جاشونو دوباره عوض کنم ؛ حواست باشه دست به گز و پولکی ها نزنی ها !!!
( و همچنان قیافه من که زل زده به دوربین )

.

.

.
به یکی از این فامیلای ما گفتن عسل واسه چشم مفیده رفته مالیده به چشماش …

دیگه کار از فشار تحریم گذشته یکی بره خورشیدو خاموش کنه !

.

.
.
دختر خالم بعد از کلی دوندگی یه مصاحبه ى کارى گرفت از یه شرکت خیلی بزرگ که مدتها منتظرش بود …
روز مصاحبه براى اینکه بچه مثبت و کارى به نظر بیاد عینک طبى زد !

رفته اونجا طرف گفته همه چى عالى بود ولى کسى که ما بش نیاز داریم باید چشاش ضعیف نباشه !!!

.

.
.
به مامانم میگم تخم مرغها خراب نباشه ؟ میگه چکش کن ؛ تخم مرغ رو بنداز تو آب …
منم انداختم گفتم : خوب بعد چی‌ ؟ گفت : نمیدونم باید منتظر بمونی یه چی بشه …
فک و فامیل متخصص ما داریم ؟؟؟

.


.
دیشب مهمون داشتیم ، زنگ آیفون “اف اف” رو زدن …
بابام به خواهرزاده ام میگه بدو ببین کیه …

میگه ولش کن تک زنگ بود !!!

.

.
.
دارم میرم مسافرت با مامانم خداحافظی کردم بهش میگم آب نمیریزی پشت سرم ؟
میگه حالا برو من سیفون رو برات میکشم !!!

بابام : ایول بزن قدش …

داداشم : خدایا این شادی رو از ما نگیر !!!

من : میدونم سر راهیم …

.

.

با داداشم کنار عابر بانک وایساده بودیم که یه گدایی اومد !
منم دست کردم جیبم بهش پول دادم ، گرفت رفت جلوی داداشم که کمکش کنه !
داداشم برگشته میگه : من با اون آقام ، حسابم کرده !!!
.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 252

Latest Images

Trending Articles



Latest Images